پارساپارسا، تا این لحظه: 11 سال و 22 روز سن داره

دلنوشته مامان

پارساو پارک

گل پسرک مامان سلام، عید نوروز هم تموم شد ودوباره من وتوتنهاشدیم، چندروز پیش با باباامیر واست تاب وسرسره خریدیم. خیلی دوسشون داری. خیلی هم احتیاط میکنی واسه سرسره بازی. کلی وقت هاپو رو تاب میدی. شبا هم با باباامیر مشغول سرسره بازی میشی... راستی مامانی کلی غصه دارم اخه میخوام کم کم از شیر بگیریمت... دلم واسه لحظه های شیر خوردنت تو بغل مامانی تنگ میشه...   ...
20 فروردين 1394

عید نوروز 94

عزیزکم سال 93تموم شد وباهمه خوبی وبدی هاش خاطره شد و سال جدید... بعد از 2سال امسال هر 3تایی مون کنار هم هستیم وبابا سرکار نیست. واسه تعطیلات به شیراز اومدیم وچند روز خونه باباجمشید وچند روز خونه بابارضا. خاله زهرا یه تفنگ خیلی بزرگ وخوشکل، دایی هادی موتور شارژی وعمو احسان مکعب های چوبی وبقیه پول بهت عیدی دادن.  هفته دوم عید با خاله زهرا به خونمون برگشتیم اخه باباشیفت بود. خیلی عید خوبی بود.  ایشالا که سال خوب وپراز عشق در پیش داشته باشیم.     ...
16 فروردين 1394
1